مصاحبه با دكتر يوسفي‌كما(مخترع پرنده هاي مصنوعي)
هرچی دلت بخواد
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هرچی دلت بخواد و آدرس alikhanedan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 131
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 131
بازدید ماه : 313
بازدید کل : 57316
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 116
:: کل نظرات : 4

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 131
:: باردید دیروز : 8
:: بازدید هفته : 131
:: بازدید ماه : 313
:: بازدید سال : 13874
:: بازدید کلی : 57316
مصاحبه با دكتر يوسفي‌كما(مخترع پرنده هاي مصنوعي)
تیم من اولین نطفه‌هاش توسط یک دانش آموز سال چهارم دبیرستان بسته شد (مصاحبه و گزارش شماره‌ي 4)  
   
   
مصاحبه با دكتر يوسفي‌كما

 

 

 

ساعت 7 عصر روز دوشنبه قرار بود با آقاي دكتر يوسفي مصاحبه كنيم، ولي جلسه ايشان تا ساعت 7:30 طول كشيد و به ‌همين خاطر مصاحبه را از ساعت 7:35 شروع كرديم.

در بدو ورودمان به اتاقشان با استقبال گرم ايشان مواجه شديم، آقاي دكتر بسيار متواضع بودند و شوخ.

بعد از اينكه نشستيم، ايشان پشت ميزشان شروع كردند به ورق زدن دفترچه اي كه ما را كنجكاو كرد، بعد از شروع صحبت‌مان متوجه شديم كه ايشان تمام پروژه‌هاي در حال اجرايشان را با توضيحات در آن صفحه نوشته‌اند كه واقعا هم با توجه به تعدد پروژه‌هاي ايشان كاملا كار منطقي بود.

جالب اينجا بود كه آقاي دكتر بدون اينكه احتياج به پرسيدن سوال از طرف ما داشته باشند، خودشان توضيحات جامع و كاملي مي‌دادند و بيانشان بسيار سريع بود و بدون تپق.

 

اميرغياثوند: تشكر از اينكه وقت خودتان را در اختيار ما گذاشتيد، مخاطبان ما دانش آموزان هستند كه گاها در سطح بالاي هوشي قرار دارند،‌ هدف ما از اين مصاحبه كمك به دانش آموزان در انتخاب رشته دانشگاهي خود و همچنين جهت دهي به دانش آموزان علاقه مند به فعاليتهاي علمي‌ست . در ابتدا لطفا خودتان را معرفي كنيد.

 

دكتر يوسفي كما:‌ بسم الله الرحمن الرحيم، خيلي ممنون از اينكه وقت گذاشتين و تشريف آوردين،‌ من عقيل يوسفي كما هستم عضو هيات علمي دانشكده مهندسي مكانيك دانشگاه تهران. از بهمن 83 همكاريم رو با دانشگاه تهران شروع كردم و قبلش هم تقريبا به طور پيوسته 14 سال در كانادا بودم. دكترا و فوق دكترا رو در رشته‌هاي مكانيك و هوا و فضا در دانشگاه CARLETON در اتاوا گرفتم،‌ البته دوره فوق دكترا رو در آژانس فضايي اتاوا بودم و اين دوره‌ها در 97_98 تموم شد. از همون سال تا سال 2004 ، 7 سالي كه اونجا بودم در مراكز صنعتي و تحقيقاتي كار مي كردم از آژانس فضایی کانادا تا شرکتهای خصوصی هوا و فضا و آخرین جایی که بودم انستیتوي هوا و فضا مرکز تحقیقات ملی کانادا، من بیشتر علاقه داشتم در کارهای صنعتی و تحقیقاتی مشارکت کنم و ترجیح می دادم زیاد در محیط های آکادمیک نباشم، مخصوصا آکادمیک محض، و بیشتر وقت خودم رو صرف مسائل مربوط به صنعت و یادگیری مسائلی که وارد شدن به اونها مشکل باشه بکنم.

بهمن 83 تصمیم گرفتم برگردم ایران که بیشتر دلیلش شخصی و خانوادگی بود و تا حالا با وجود تمام مشکلاتی که وجود داشته از وضع موجود راضیم.و وقتی انتگرال کارهام رو در اینجا حساب می‌کنم مثبته .(با لحنی شوخ) قبلا که انتگرال بلد نبودم می گفتم برآیند باید مثبت باشه ولی حالا یه کم مهندسی‌تر شده. در حال حاضر هم که از آذر ماه به عنوان مدیر مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تهران در خدمت دوستان هستم. متاسفانه به خاطر درگیری‌های زیادی که برای خودم در دانشگاه درست کردم، حالا چه از نظر پروژه ها چه تدریس، به صورت تمام وقت نمی‌تونم در مرکز باشم. حالا این وقت محدودی که در اینجا هستم سعی می‌کنم مشارکت‌هایی داشته باشم در حد رفع و رجوع امور روزمره و رسیدگی به اوضاع و احوال و ساماندهی و مستندسازي و تماس ها و ارتباطات و تدوین سیاست‌های جذب و بررسی وضعیت شرکت‌های موجود و ایجاد شبکه‌های داوری و ... که این ور سال در حال انجام چند تا کار اصولی هستیم. فکر می کنم بخشی که مربوط به پروژه‌های منه بیشتر مورد توجه شماست. پروژه‌های تحقیقاتی من  در محیط دانشگاه است . علی رغم اینکه قبل از مدیریت مرکز رشد طی قراردادی که با یکی از شرکت‌های پارک علم و فناوري دانشگاه تهران داشتیم در آزمایشگاهی که متعلق به اونها بود مشغول کار بودیم که پروژه‌ای بود موقتی که همون پروژه رو منتقل کردم به دانشگاه و اون اتاق تخلیه شده و وسایلش اگر متعلق به تیم بوده به دانشگاه وگرنه به شرکت برگردونده شده. من از بهمن 83 شروع به تعریف چند تا پروژه کردم و به علت اینکه خودم آدم كاربردي ای هستم اغلب پروژه‌هام کاربردی بوده و پروپوزال برای صنایع نوشتیم. بیشتر سراغ صنایع قطار و هواپیمایی و دریایی رفتم. با اینکه مشکل‌تر هست ولی از اونها بيشتر خوشم اومد. تقریبا پروپوزال هامون واقع بینانه‌تر شده و تنوع داره و این 2 صفحه‌ای که باز کردم تقریبا می‌تونم بگم 10 موضوع پروپوزال داریم که 2 تا از اونها که حمايت مالي گرفته که مربوط به پروژه های ریز پرنده که حمايت مالي 5 _6 ماه داشت. که تموم شد و پروژه ریز زیر‌دریایی که یک حمايت مالي 13 ماه داره و الان تو جریان هستش.

پروپوزالهای فعال هم داریم که با توجه به عمر کوتاهی که من داشتم تو ایران از بهمن 83 تاالان فکر می‌کنم معقوله که بگم اونها به طور عرف مرسوم ایران تو جریان هست و باید امیدوار بود.

بنابراین ما تو مرحله انتظاریم برای بقیه . خدا رو شکر ما در مدت 1 سال 2 پروژه رو به نتیجه رسوندیم. 
 حالا سوال من اینه که شما می خواین من با بیان جزئیات مطالب رو بگم یا فقط به صورت کلی از پروژه ها بگم؟

 

اميرغياثوند: فکر کنم مورد دوم بهتر باشه.

 

دكتر يوسفي كما: به علت اینکه پیش زمینه من هوا  فضا بود بالتبع به این موضوع بیشتر علاقه‌مند بودم پس اولین پروژه‌ی من در مورد میکرو پرنده‌ها بود که بسیار هم براش مایه گذاشتم و به خاطر همین موضوع هم تونستم تیم خوبی رو جمع کنم حالا چه دانشگاهی و چه خارج از دانشگاه و ما می‌خواستیم نسل جدیدی از پرندگان -البته تقریبا جدید چون کارهای مشابهی درخارج و چند تا هم در ایران بوده- تولید کنیم که از نظر اندازه بسیار کوچک هستن و هدف ما تولید این پرندگان دراندازه‌ی حشرات مثل پشه است و کاربرد اونها در کارهای تجسسی و شناسایی و فیلمبرداری است و بیشتر کاربردشون  در فضاي بسته است. مثلا فرض کنید جلسه‌ای راجع به انرژی اتمیه و کسی می‌خواد بفهمه اونجا چه خبره . حالا وسط این جلسه یه پشه یه گوشه‌ی اتاق بچرخه زیاد جلب توجه نمی‌کنه و هیچ کس نمی‌تونه ردش رو بگیره، بر فرض هم که بیفته فقط کافیه اطلاعات رو ارسال کنه و زیاد مهم نیست بعد از ارسال بیفته. حالا من یه مثال خنده‌داری که می تونم بگم اینه که فرض کنید نیروی انتظامی بخواد تجسس کنه کجا مواد مخدره و بخوان تشخیص بدن کجا بوی حشیش میاد. کافیه یه سنسور مواد مخدر به پرنده وصل کنن، پرنده هم که کوچیکه و جلب توجه نمی‌کنه و می‌تونه به راحتی بره، یه دور بزنه و برگرده اصلا کسی که مواد مخدر کشیده حال نداره پی یه پرنده رو بگیره.(همه شروع کردیم خندیدن)

 


 

اين پرنده‌ها داره الان استفاده مي‌شه و براي جاسوسي در ايران هم بكار رفته.
 چند تاش همافتاده. اسراييل در اين زمينه فعاله.

بعضی ها می‌گن این سايت‌هاي رادیواکتیوی که کشف شده رو اینا کشف کردن، می رن تو منطقه یه گشتی می‌زنن و اطلاعات رو می‌گیرن و اگر حتی بیفتن هزینه زیادی نداره.

 

اميرغياثوند: تا حالا در ایران میکرو پرنده‌ای افتاده؟

 

دكتر يوسفي كما: بله در کرمان افتاده بود، البته اینا وقتی می‌افتن تمام اطلاعاتشون پاک می‌شه و کاملا مثل یه سنگ می‌شن.

 

شيرزادي: اندازه‌های این پرنده‌ها چقدره؟

دكتر يوسفي كما: اینا در اندازه‌های مختلفی هستند. مدل UAV که بمب افکنش هم هست. و مدل هایی که به صورت reusable هستند که می‌رن کارشون رو انجام می دن و برمی‌گردن. اما در MAV (Micro Aerial Vehicle) که در بازار هم فروش مي‌ره می‌تونید سفارش بدین و بخرین طول 2 بالشون 1 متره که 200_300 دلار هم قیمتشه ولی آنهایی که در کارهای تحقیقاتی هستند حدود 5 یا 10 سانتیمتر هستند، ما ادعامون اینه که مي‌تونيم در حد حشره هم پیش بریم. دانشگاه برکلی داره در سایز حشره کار می کنه طوری که حتی با دست هم نمی شه اونها رو گرفت و باید از پنس استفاده کرد. اونی که ما کار کردیم و پروازش داديم، موفق هم بود، در سایز نه زياد کوچیک بود. البته خواستیم در سایز 10 سانتیمتر هم کار کنیم که اینجا بود که بودجه‌مون تموم شد و یه مقدار هم از جیب گذاشتیم. ولی در واقع اون چیزی که می خواسیتم به خودمون ثابت کنیم به تیم ثابت شد حتی بیشتر از اون چیزی که انتظار داشتیم، ما زمين دانشگاه تهران  اونو پروازش دادیم ، پروازش موفق بود بعد مکانیزم رو بهبود دادیم ، وزن رو کاهش دادیم و چند تا مرحله بهینه سازی هم رفتیم جلو و پروپوزالاش رو برای جاهای مختلف فرستادیم مثل صنایع نوین ، صنایع دفاع و صنایع قدس و الان منتظریم تا جواب بدن.

 


بنابراین اون پروژه فعاله و طی اون جابجایی که در آزمایشگاه خواهیم داشت- و منتظرم اون آزمایشگاه هم سریع آماده بشه و احتمالا از پول پروژه میکرو زیر دریایی روی این پروژه می‌ذارم تا برای اون هم آب باریکه‌ای باشه- ولی برای بحث خلبان خودکار و کنترلش هزینه‌هايی خواهد داشت و احتیاج به خریدهای خارجی 5000 دلار یا 10000 دلاری داریم برای قطعات مورد نیاز که یکی باید ساپورت کنه. ولی در حد مکانیزم‌هایی که چند بار بسازیم و خراب کنیم احتیاج به هزینه‌های 100000 یا 200000 تومانی هست که اونها را سعی می‌کنم خودم انجام بدم تا اونا در جریان باشه. مکانیزمی که ما استفاده کردیم و این پروژه رو جذاب‌تر کرد، مکانیزم بال زن بود.

 

صدري: یعنی سعی کردین تا اونجایی که می شه شبیه پرنده واقعی بشه؟

 

دكتر يوسفي كما: بله! درسته.

 

شيرزادي: این میکرو پرنده ها چه شکلی هستن؟

 

دكتر يوسفي كما: اتفاقا فیلمش رو دارم الان براتون به نمایش می‌ذارم.

(آقای دکتر لبتاپشون رو وصل کردن تا فیلم رو نمایش بدن)

 

دكتر يوسفي كما: اتفاقا این بحث میکرو پرنده‌ها مسابقه هم داره که یکي از بچه‌های ما که از کلیدی‌ترین اعضا بود در یکی از این مسابقات شرکت کرد و جایزه‌ای هم گرفت. که با وجود اینکه پرنده شرکت کننده در مسابقه مکانیزم بال زدن‌اش ابتدایی‌تر بود با این همه برنده جایزه شد البته ما به این قسمت‌ها زیاد فکر نمی‌کنیم، البته patent ایران زیاد برام مهم نیست و patent خارج از کشور هم برامون هزینه داره.

(دکتر توضیحاتی رو از روی فیلم برامون می‌دادن)

 

دكتر يوسفي كما: این تست پروازه که در چمن دانشگاه تهران انجام شده.

 

 


امير‌
غياثوند: دانشگاه تهران رشته هوا و فضا نداره؟

 

دكتر يوسفي كما: نه، همه‌ی این کارها در دانشکده مکانیک انجام می‌شده.

 

صدري: به نظر می‌آيد بال زدن‌اش شبیه پروانه است!

 

دكتر يوسفي كما: دیگران معتقدند بیشتر شبیه کلاغه چون بالش انعطاف داره. خود این دنیایی رو از کار آکادمیک برای ما باز کرد. مکانیک دو گرایش اصلی داره: یکی سیالات و دیگری جامدات. من جامداتی هستم. جامدات بیشتر مربوط به کارهای کنترل، سیستم‌های دینامیک وsystems solid است و سیالات بیشتر مربوط به کارهای ایرو دینامیک، بررسی اثرات نیروهای ایرو دینامیک در هواپیما و سیستم های ایر کاندیشن و ... است.

در این ماجرا مجبور بودیم که هر چیزی که لازمه برای آنالیز این، استفاده کنیم. در گروه ما به خاطر همین موضوع تیم ایرو دینامیک، گروهی برای آنالیز سیالاتی، تیمی برای تحلیل مکانیک بال زن، البته تحلیل CFD آن، کار سختیه که هنوز انجام نشده، بخش کنترل، ساخت و طراحی داشتیم، که خودش یه دنیایی شد، یه زمانی وقتی تیممون در اوج خودش بود نزدیک 20 نفر می‌شدن ولی چون
ساپورت بر روی ما نبود به هر حال نمی‌تونستم بیشتر از اون ادامه بدم.

presentation هم سر كلاس بده و روباتش رو هم بياره. مثل اينكه خيلي خوشش اومده بود. جلسه بعد اومد ديدم روباتش رو آورده بهش گفتم نيم ساعت كلاس در اختيار تو، توضيح بده. بعد از اينكه توضيح داد ديدم خيلي بچه قابليه. يه دانش آموز پيش دانشگاهي، ولي از اونهايي كه معدلش پايينه و همه انرژيش رو zoom كرده بود روي همين كارها و فوق العاده بچه باهوش. كار خيلي قشنگي داشت و مقياس كارش شبيه كارهاي دانشگاهي بود اصلا اون مواد رو همه كس نمي‌شناسن. روبات رو خودش طراحي كرده بود كارهاي مخابراتي الكترونيكي و برنامه نويسيش رو خودش انجام داده بود. مثلا با موبايلش اون رو كنترل از راه دور مي‌كرد. به‌هر حال اون اومد و ما باهاش چند جلسه صحبت كرديم. گفتم من روي چنين موضوعاتي دارم كار مي‌كنم موضوعاتي مثل ميكروپرنده . بعد يه مقاله‌اي يكي از دوستاي من پيدا كرد كه يكي تو ايران به نام آقاي حسام ملكي ظاهرا اين كار رو تو دانشكده‌ هواپيمايي كرده. اونها اين مقاله رو كه برايم آوردند به عنوان نقطه نااميدي آوردند و گفتند اين كاريه كه شده. من گفتم اين اتفاقا نقطه اميده .اين انجام شده ولي مطمئن باشيد اين كار فقط بخشيش انجام شده و يك دنيايي به روش بازه. خلاصه اين مقاله رو ميز من بود و پيش من، بعد به اين بنده خدا نشونش دادم. اين آدم سمج و پي‌گير رفت اون رو پيدا كرد. يعني فقط يه آدمي به نام حسام ملكي كه تو خبرگزاري ايسنا يه مصاحبه‌اي باهاش كرده بود. ولي ديدم يه روز زنگ ميزنه به دفترم گفتش آقاي دكتر من اون رو پيدا كردم الان تو دانشكده‌ هواپيمايي هستم و دارم مي‌گردم پيداش كنم. اتفاقا پيداش كرد و باهاش هم صحبت كرده بود و به من گفت مي‌خوام يه قرار ملاقات باهاش بذارم. گفتم خوب بذار از خدامه. اين رو آورد دفتر ما. آقاي ملكي ديدم با سالك اومده و ما داستان رو براش گفتيم. اون موقع آقاي ملكي خيلي بدبين بود. هر جا رفته بود يا سر كارش گذاشته بودن يا قول داده بودن عمل نكرده بودن يا خواسته بودن ازش سو استفاده technical بكنن؛ استفاده كنن بعد در واقع كار رو بگيرن ازش. خيلي با احتياط با من صحبت مي‌كرد. يك ماهي طول كشيد تا اين اعتماد سازي انجام بشه و رابطه برقرار بشه و در واقع اين تيم اينجوري شكل گرفت. بخش ساختش شكل گرفت بخش طراحي و كنترل و تحليل اش هم. واسه ‌همين هم با اين كه كارها مقياس هاش بزرگه و تزهاي دكترا و فوق ليسانس درش مطرح مي‌شه ولي نطفه‌هاش در همين دبيرستان و راهنمايي شكل مي‌گيره مثل همين آقاي سالك كه تو تيم من هستش.

 

 


به هر حال راجع به شبكه رشد وزارت آموزش و پرورشه شايد باورتون  نشه كه بگم تيم من اولين نطفه‌هاش توسط يك دانش‌آموز سال چهارم دبيرستان بسته شد.

تيم من اولين نطفه‌هاش توسط
يك دانش‌آموز سال
چهارم دبيرستان بسته شد.


داستان اينجوري بود كه من درس سازه‌هاي هوشمند رو مي‌دادم، استفاده از مواد و سازه‌هاي جديد براي كاربردهاي مهندسي. براي اينكه اين موضوع تز دكتراي من در خارج از كشور بود و در صنعت هم كه مي‌دونيد در اين زمينه كار كردم. تو اون درس يكي از دانشجوهاي مكانيك كه با من هم درس نداشت و شنيده بود كه من اون درس رو مي‌دم؛ اومد گفت يكي از دوستام يكي از اين مواد هوشمند - كه به صورت آلياژ هم هست - براي ساخت روبات در جشنواره خوارزمي استفاده كرده و برنده ‌هم شده و از بچه‌هاي سال چهارم (پيش دانشگاهي) انرژي اتميه. من گفتم خيلي خوبه بياد و اون هم انتظار نداشت كه من اينقدر استقبال كنم. من گفتم بياد حتي يك

 

اميرغياثوند: منظورتون از سالك همون سينا سالكه؟

 

دكتر يوسفي كما: بله مگه شما مي‌شناسيدش؟

 

اميرغياثوند: بله اين ترم دانشجوي منه تو درس مباني كامپيوتر.

 

دكتر يوسفي كما: بله دانشجوي كامپيوتره. شما مي‌دونيد با سهميه خوارزميش هم اومده دانشگاه؟ من يه معرفي‌نامه قوي براش نوشتم برد تو شورا و ظاهرا همون كارساز بود و از دانشگاه پذيرش گرفت. واسه ‌همون خيلي به ما نزديكه. وقتي معرفي‌نامه نوشتم گفت دكتر خيلي توش نوشتي. ولي من گفتم هيچ چيز دروغي توش ننوشتم. هر چي نوشتم بهش اعتقاد دارم. به‌هر حال برده بود تو جلسه شوراي علوم و بعد يه‌ هفته به من گفت قبول كردن و من پذيرش گرفتم. من خيلي خوشحال شدم. در هر حال من بايد خوشحال مي‌شدم كه واقعا يك همچين چيزي انجام شده ايشون الان در تيم ما هستش در پروژه ميكروزيردريايي فعاليت مي‌كنه دانشجوي سال يكه. در واقع انگار هنوز دبيرستانيه. ايشون چند تا تيم دانش‌آموزي رو در دبيرستانهاي انرژي اتمي و علامه حلي و... هدايت مي‌كنه. يه جورايي من خودم سرم درد مي‌كنه با بچه‌هايي كه خيلي جوونن و انرژي زيادي دارن سر و كله بزنم. الان هم هنوز لازم نيست كه اينجا بگم به كسايي من تدريس مي‌كنم كه خيلي بچه هستند، البته من هم انگيزه‌هاي مالي دارم اگه نبود خوب نمي‌رفتم، ولي اون چيزي كه عشق ايجاد مي‌كنه اون پوله نيستش، يكي از كلاسها هستش كه تقريبا همه باهاشون مشكل دارن ولي مي‌شه گفتش جزو بهترين كلاس‌هاي من هستش و من كاملا در كلاس راحتم و اونها هم با من راحتن. يه جورايي احساس مي‌كنم كه روي علاقه شخصي، من دوست دارم با بچه‌هايي كه اين تيپي‌اند كار بكنم و به ‌همين دليل هم تا حالا همين جوري بوده و الان هم تلفني كه زنگ خورد از دوست‌هاي آقاي سالك بوده و اين شبكه داره‌ همين جوري رشد مي‌كنه و حقيقتش خارج از كنترل من داره مي‌شه.

تقريبا من به ‌هر كس كه اومده ديدم علاقه داره، پتانسيل داره ميدون دادم اومده كار كرده، ‌هيچ قيدي هم نذاشتم، حالا دانشجو يا دانش‌آموزه يا فوق ليسانسه يا دكتراست... سابقه اش چيه حالا اگه مي‌تونسته كار خاصي رو انجام بده اومده و فعاليت كرده.


اين پروژه، در حد ساخت هواپيماهاي مدل كوچكترش قابل اجرا در سطح‌هاي دانش‌آموزي هست.
ايده‌هاش رو مي‌شه ساده كرد ،آورد در سطح دانش‌آموزي انجام داد ولي از اونها هستش كه
ادامه‌اش آدم رو مي‌كشونه به وادي جذاب و پيچيده.

 اين پروژه، در حد ساخت هواپيماهاي مدل
كوچكترش قابل اجرا در سطح‌هاي دانش‌آموزي هست.


به‌همين دليل من هنوز هم دنبالش هستم. اين رو من مي‌برمش جلو. هر جا كه مي‌رم مي‌گم من نيت‌ام اينه كه براي اين موضوع يك مركز بزنم و چون احتمالا سنگ بزرگيه اونها يه مقدار سخت‌تر بررسي مي‌كنن. به‌هر حال دنبالش هستيم.

 

اميرغياثوند: آيا در حال انجام اين پروژه‌ها مقالات معتبري كه وجود دارند، مثلا مقالات معتبر خارجي، به اندازه كافي اطلاعات در اختيارتان مي‌گذاشتند و يا اطلاعات محرمانه‌اي بودند كه در اختيار عموم قرار نمي‌دادند؟

دكتر يوسفي كما: به اندازه كافي مقالات در اختيارمون بود كه بدونيم دنيا چي كار داره مي‌كنه. خوب يه بخشهاييش رو آره. مثلا يه چيزهاي تكنولوژيكش رو ممكن بود نباشه كه ما خودمون تجربه كرديم ولي اونجوري نبود كه بگم نه ما اينجا از نظر تكنولوژيكي گير كرديم. هنوز به اونجا لااقل نرسيديم. كارهايي كه ما داريم مي‌كنيم اگر پول باشه ‌هنوز خيلي مي‌تونيم بريم جلو و ادامه بديم بدون هيچ مانعي. ما خيلي خريد خارجي داشتيم. ميكروموتورهامون رو از خارج خريديم الياف كربني كه در بال‌ها استفاده شده بايد سبك باشند و مقاوم. اين نوارهاي مشكي كه زير بال‌ها ديدين اونها همه الياف كربن اند همه اونها رو ما از كانادا آورديم. ميكروموتورهامون عمدتا از كانادا اومده. قسمتهاي گيربكسش رو ما خودمون طراحي كرديم. موتورهاش رو بعضي قسمتها رو از داخل خريديم ولي الياف كربن رو مجبور شديم از كانادا بياريم.

 

اميرغياثوند: اين الياف كربن همان هاست كه به تازگي در ايران هم ساختند؟

 

دكتر يوسفي كما: مي‌سازند ولي خوب همون كيفيت‌ها رو ممكنه نداشته باشه. ولي هست آره. سبكند، مقاومند در برابر نيروهاي كششي. در هر حال فعلا ما راضي هستيم. فكر كنم مشكل خاصي نيست.

 

اميرغياثوند: يعني شما هيچ وقت به اين فكر نيفتاديد كه اين پروژه را من به جاي اينكه در ايران هدايت كنم تو كانادا انجام مي‌دادم خيلي جلوتر بودم؟

 

دكتر يوسفي كما (با كمي مكث) : من الان پانزده ماهه اومدم. روزهاي اول كه مي‌خواستم در مورد كانادا مقايسه كنم يا حرف بزنم خيلي احتياط مي‌كردم و در كلاسم هم حرف نمي‌زدم و الان هم نمي‌گم. بيرون هم خيلي كم مي‌گم. براي اين كه مي‌گفتم خوب اولا هنوز زوده براي اينكه به نتيجه برسم الان تو ايران چي كاره‌ام و مشكلات چه جوريه و اگر هم بگم ديگران منو باور نمي‌كنن. مي‌گن هنوز گرمه حاليش نيست بگذار يه ذره سرد شه. ولي الان فكر مي‌كنم پانزده ماه تقريبا كافيه كه بعضي‌ها رو بتونم ادعا كنم. يكي از بچه‌ها مي‌گفت زياد ادعا نكن لااقل كتبي جايي ننويس. چون ممكنه بعد دو سه سال كه خودت اونها رو بخوني پشيمون شي. حالا ما كتبي كه جايي نمي‌گيم ولي اينجوري( با اشاره به voice recorder) مي‌گيم. اين پانزده ماه يك بار هم برنگشتم به عقب نگاه كنم ببينم اشتباه كردم يا نه. يعني آره شايد مي‌شه تو كانادا بهتر كار كرد، ولي من فكر نمي‌كنم. تو كانادا شايد من امكانات بيشتري مي‌گرفتم ولي اين انگيزه رو كه اينجا دارم اونجا نداشتم و انگيزه تو اين كارها خيلي مهمتره.

Rotor craft اش(بال دوار) رو ساختيم، fixed wing اش(بال ثابت) رو ساختيم. اينها كارهايي هست كه با نرم‌افزار كرديم با solid work تو طراحي‌مون قبل از اينكه بسازيم. اينها ايده‌هاييه كه بعدا داريم در ادامه‌اش استفاده از مواد و سازه‌هاي هوشمندمون SMA و piezo element كه شما مي‌بينيد. اينها در واقع مواد جديد هستند. به جاي موتور از اينها استفاده مي‌كنيم. خوب همه اينها چهار پنج ميليون شد. مي‌شه گفت چهار پنج هزار دلار. ولي مي‌خوام بگم اونجا اين انگيزه و ايمان‌ها نبود. من حتي يك شاهد هم دارم. يكي از دوستان من وقتي كه من كانادا بودم و با آنها بودم،‌ اونها هم قضاوتشون اينه كه در اين مدت كم كارهاي خيلي خوبي شده. چون به‌ همه اينها اضافه كنيد Integration من با محيط. يعني من تو اين وسط دنبال خونه و مدرسه بچه‌ها و كارهاي اداري خودم و دفترچه بيمه و دفترچه براي بچه‌ها و ... ولي خوشبختانه اين كارها تو اين مقياس همچين كار فوق العاده زياد بالايي هم نيست ولي خوب اگه زمان رو بهش اضافه كنين و پروفايل من هم كه بگين تازه اومده كار خوبي شده، چرا ناراضي باشم. من راضيم با اين كه سنگ اندازي شده. سنگ اندازي كه نه ولي مشكلات بوده. هنوز من سنگ اندازي رو تجربه نكردم البته مشكلات بوده. همكاري نمي‌كردن توجيه نبودن. من آزمايشگاه نداشتم، من تا يك ماه پيش تو اتاق اساتيد مدعو بودم يعني اتاق نداشتم تو دانشگاه. تا يك ماه پيش هيچ جاي خاصي به عنوان آزمايشگاه به من نداده بودن. تا چهار پنج ماه اول من اصلا كامپيوتر تو دانشگاه نداشتم. ولي هيچ وقت نق نزدم. رفتم و گفتم مي‌خوام ولي گفتن حالا باشه. من هم گفتم خوب باشه. الان كه آزمايشگاه بهم دادن حدس بزنيد فضاش چيه؟ توي زيرزمين دانشكده يه دستشويي متروكه بوده كه فكر كنم كه ديدن كه اصلا هيچ كاري نمي‌تونن بكنن بو ميداده و خراب شده بوده. گفتن بياييم بديم به اين. من هم كه از خدامه. اشكال نداره كه. فقط بزرگه بازسازيش هم با منه تقريبا. يعني من الان يه بخش از پول پروژه ميكروزيردريايي رو گذاشتم براي بازسازي اين آزمايشگاه و ايشالا ميسازمش جوري كه نشون بده مي‌شه كار كرد با همه كمبود امكانات اگه خدا بخواد اون رو مرتبش مي‌كنم تا پايان ارديبهشت تموم بشه و بچه‌ها رو اونجا مستقر مي‌كنيم.

 

تو كانادا شايد من امكانات بيشتري مي‌گرفتم ولي اين انگيزه
رو كه اينجا دارم اونجا نداشتم و انگيزه تو اين كارها مهمتره.
ايمان به كارتون، انگيزه به كارتون خيلي موتور قويتريه تا پول.
كانادا خيلي جاها بود كه پول بود ولي هيچ كس نمي‌اومد
پروژه انجام بده. انگيزه نبود، ايمان نبود. ولي اينجا فكر مي‌كنيد
 چقدر هزينه ساخت اين پروژه(ميكروپرنده)شد؟ خوب ما هزينه
كرديم ولي كل هزينه‌ها حدود چهار ميليون شد، حالا خيلي
چيزهاي ديگه توش ساخته شد كه عكس‌هاش هست.

ايمان به  كارتون خيلي موتور قويتريه تا پول.
كانادا خيلي جاها پول بود ولي هيچ كس نمي‌اومد
انجام بده. انگيزه نبود، ايمان نبود.


( ايشان در اينجا تعدادي از عكسها را از روي كامپيوترشان به ما نشان دادند).

اينها قدهاي ده سانت و ده گرمي اند.

 

صدري: شما گفتيد با شاخه‌هاي مختلف علوم پايه تو اين پروژه درگير شديد. اون بخش‌هايي كه با علوم پايه درگير شديد مستقيم خودتان تحقيق كرديد و دانشجوهايتان تحقيق كردند يا اين كه با استادهاي علوم پايه رفتيد و match شديد؟ اگه صحبت كرديد آنها توانستند خودشان راmatch كنند با كارهاي كاربردي؟ چون معمولا كساني كه در ايران در زمينه‌ي علوم پايه كار مي‌كنند زياد علاقه اي به كارهاي كاربردي  ندارند.

 

دكتر يوسفي كما: حالا من موردش هم بگم بعد بگم كه حالا تو چه مرحله اي هستيم. يكي از گلوگاه‌هاي اين پروژه‌هاي اين تيپي – ميكروپرنده، ميكروزيردريايي، م

تعداد بازدید از این مطلب: 1363
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : HAJI
تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید